95/7/2
7:6 ع
سخنرانی روحانی در سازمان ملل چند جمله مهم داشت که از شما دعوت میکنم به آنها توجه کنید:
«8 ماه بعد اجرای برجام، وضعیت اقتصادی ایران بهتر شده، تورم یک رقمی شده است و شاهد شکوفایی اقتصادی و علمی ایران خواهیم بود./من به فردایی بهتر امیدوارم. تجربه مذاکرات برجام، نمونه ای از سیاست اعتدالی است که به بحرانی غیر ضروری پایان داد./ایالات متّحده، به خوبی می داند که برجام ، اکنون یک سند پذیرفته شد? چندجانبه است و اهمال نسبت به اجرای آن از سوی امریکا، تخلفی بین المللی تلقّی خواهد شد و اعتراض جامع? جهانی را برخواهد انگیخت. هر گونه بدعهدی در اجرای برجام، به بی اعتباری بیشتر ایالات متحده در سطح جهان میانجامد.»
پالسی که از سخنرانی روحانی در سازمان ملل به دنیا ارسال شد این بود که اگر چه آمریکا به تعهداتش در برجام پایبند نیست، اما چون باعث شده است تا اقتصاد ما متحول شود و جلوی یک «بحران» را گرفته است، ما حتی با ادامه این روند بدعهدی آمریکا و چه بسا با تشدید این کارشکنی ها بازهم از برجام دست برنخواهیم داشت! حتی روحانی، آنجایی که درخصوص بدعهدی آمریکا در برجام تذکر داد، حرفی از احتمال واکنش ما نزد، تنها گفت بدعهدی آمریکا، اعتبارشان در جهان را خدشه دار میکند!
به آقای روحانی باید گفت:
1- همانطوری که رهبر معظم انقلاب و خود مسئولان آمریکایی بیان کردند، ایران به صورت نظامی قابل مهار نبود، چرا که قدرت و توان نظامی و قدرت نفوذ بالای ایران در منطقه، امکان استفاده از این گزینه را آمریکا گرفته بود.
2- گر قرار بود آمریکا از ترس آبرو و اعتبار جهانیش به تعهدات خودش و قوانین بین المللی عمل کند که الان باید با یک آمریکای کاملاً متفاوت مواجه میبودیم نه با بزرگترین حامی کودک کشی و تروریسم در دنیا!
3- شما با این همه تعریف و تمجیدی که از برجام و کارآیی آن برای ایران میکنید، آمریکا را به بدعهدی و امتیازخواهی بیشتر تشویق میکنید نه به عمل به تعهداتش.
4- کاش دست کم، در مجامع بین المللی برای نیل به اهداف ملی سخن میراندید، نه این که تریبون سازمان ملل را با تریبون سفر استانی برای ارائه آمارهای متناقض و جهت کسب رأی، اشتباه بگیرید.
95/6/28
9:44 ص
اخیراً کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی مواضع تندی می گیرد و او را مقصر اصلی جنگ سوریه و به وجود آمدن داعش معرفی کند که این مواضع برای نگارنده که چند جلسه با او در فضای مجازی بحث داشته ام اصلاً عجیب نبود، برای این که دیده بودم که او چگونه امام خمینی(ره) را مقصر اصلی حمله صدام به ایران و جنگ 8 ساله دانسته بود و یا ایران را مقصر اصلی خصومت آمریکا با ایران معرفی کرده بود! و یا نظام را مقصر اصلی فتنه 88 قلمداد کرده بود، اساساً او کسی است که تمام مشکلات کشور و اخیراً منطقه را متوجه وجود انقلاب، امام، رهبری و سپاه میداند و از چنین کسی که مغضوب و مطرود پدر عالم و فرزانه اش شد، شنیدن حرفهای این چنینی و از این بدتر نیز عجیب نیست.
در منطق مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی و اساساً منطقه او علیه انقلاب و امام و رهبری، او کاری به حق و باطل ندارد، نتیجه مورد نظرش را از هر مقطع و برشی که دلش میخواهد برداشت و قضاوت میکند، مثلاً او کاری ندارد که اساساً دشمنی آمریکا با ایران از زمان تسخیر لانه جاسوسی شروع نشده بود و آنها ده ها سل قبل از آن نیز در حال استثمار ملت ایران و دخالت در اوضاع کشور بودند و بارها در ایران کودتا کردند و به ملت ایران و منابعشان هرگونه تعرضی که خواستند انجام دادند! او فقط از همان مقطع تسخیر لانه جاسوسی میبند که مثلاً چند کارمند خیلی عادی سفارتخانه دستشان مظلومانه بالای سرشان است! او حتی اسنادی که در آن لانه درخصوص نقشه های آمریکاییها برای مهار و به زمین زدن انقلاب افشا شد را هم نمی بیند!
یا خزعلی کاری به این ندارد که صدام سالها درپی تصاحب اروند رودی بود که او آن را شط العرب خواند و با پاره کردن پیمان الجزایر در جلوی دوربین تلویزیون بغداد، به صورت زمینی، هوایی و دریایی به ایران حمله کرد! یا او نمی بیند که صدام چگونه به حمایت مستکبرین غرب و شرق برای انقلاب خط و نشان می کشید تا هم خودش از آب گل آلود ماهی بگیرد و هم شکسته شدن ابهت مستکبرین توسط انقلاب، در این جنگ تحمیلی جبران شود! او تنها آن مقطع را می بیند که امام خمینی(ره) طبق وظیفه الهی و انسانی اش ملتهای منطقه را به ایستادگی در برابر مستکبران و مستبدان دعوت نمود! او این را هم نمی گوید که بین این دعوت با آغاز یک حمله نظامی با حمایت گسترده ابرقدرتهای شرق و غرب و استفاده از سلاح های نامتعارف چه تناسب منطقی میتواند برقرار کند! او تنها به دنبال نتیجه گیری دلخواهش علیه امام خمینی(ره) و انقلاب است!
خزعلی در خصوص فتنه نیز نگاهی مشابه دارد، اصلاً انگار نه انگار سران فتنه با توسل به یک دروغ بزرگ و بدون ارائه مستندات و طی مسیر قانونی، ابطال انتخابات را با دعوت به اغتشاش مطالبه کردند! اصلاً کاری ندارند که سران فتنه به دولت آمریکا به واسطه گری شامر نامه نوشتند و درخواست تحریم و فشار کردند! اصلاً به این که چه هزینه هایی به نظام و مردم تحمیل شد کاری ندارد، او فقط قطعه کهریزک و مقطع درگیریهای خیابانی آن هم بخشی که خودش دلش می خواهد را می بیند نه آن بخشی که بسیج در برابر خرابکاری، آتش زدن اموال عمومی، حمله به مسجد، چادر کشیدن از سر زنان، شعارهای ساختار شکن علیه اسلام و امام و انقلاب و… ایستاد و شهید داد! او اصلاً به این بدعت خطرناک سران فتنه و خیانتهایی که علنی و مخفیانه کردند و فشارهایی که بر اقتصاد و آرامش جامعه تحمیل کردند کاری ندارد!
و اما در حمله مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی و سپاه هم همینطور است، او اصلاً کاری به اسراییل و آمریکا و غرب و مخالفتشان با محور مقاومت و در رأسشان بشار اسد و شیخ حسن نصرالله ندارد! او میگوید اگر ایران دخالت نمیکرد، الان یک حکومت مردمی به جای بشار اسد بر سر کار بود! به همین راحتی! اصلاً به نقشه هایی که همین غربی ها برای به زمین زدن بشار و شکستن محور مقاومت کشیده بودند کاری ندارد! اصلاً به این که بخش اعظم مردم سوریه از همین بشار اسد حمایت کردند و میکنند کاری ندارد! او حتی حاضر نیست بگوید اگر سپاه و اسد هرکاری کنند، کار آمریکایی ها و سعودی ها برای تشکیل طالبان و داعش، قابل توجیه نیست! اصلاً کاری ندارد که خود آمریکاییها میگویند طالبان را برای مهار شوروی و داعش را برای مهار ایران و امنیت اسراییل ساخته اند!
او فکر میکند اگر قاسم سلیمانی، سپاه قدس، حزب الله لبنان و اسد نبودند الان منطقه امن بود! واقعا نمی خواهد بفهمد که اگر ایشان نبودند الان باید پوتینهای سربازان اسراییلی را واکس می زد! نه این که فرصت بیابد زیر چتر امنیتی سپاه و ارتش، وقیحانه سردار سلیمانی را مقصر وجود داعش بداند! و البته پذیرش محبوبیت انقلاب، امام، رهبری، سپاه، سردار سلیمانی، سید حسن نصرالله و… در کشور و بین ملت های آزاده منطقه برای خائنان این قدر سخت است که معمولاً ترجیح می دهند به آینده دلخوش کنند! امروز در حالی مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی موضع می گیرد که حتی طبقه روشنفکر و ضدانقلاب هم نمی توانند حق را به او بدهند، چرا که هر کسی با هر عقیده ای که باشد به به امنیت خود، خانواده و حتی منطقه اش اهمیت میدهد، امنیتی که به مدد سلیمانی ها، همدانی ها و شهدای مدافع حرم و به بذل جان به وجود آمده است.
95/2/3
8:47 ع
چهارشنبه، ظریف مقاله ای در واشنگتن پست منتشر کرده است که در آن به چند مطلب مهم اشاره کرده است:
1- او از برخی کشورها که در مسیر مذاکرات کارشکنی فراوانی کردند تا ایران را به یک کارزار نظامی بکشانند گلایه کرده است.
2- کشورهایی که او از ایشان گلایه کرده است در این مدت با دلارهای نفتی اقدام به خریدهای سنگین تسلیحاتی کرده اند و با کاهش قیمت نفت دچار چالشهای اقتصادی گردیدند.
3- بانیان و حامیان عربی و غربی گروه های تکفیری و تروریستی، حتی پس از انفجارهای پاریس و بروکسل نیز عزم جدی برای مقابله با این گروهها پیدا نکرده اند.
4- بانیان و حامیان جریانهای تکفیری، کاری کرده اند که در سالهای آینده و حتی دهه های آینده با عواقب اقداماتشان مواجه باشیم.
5- با وجود تلاش 22 ماهه و رسیدن به توافق هسته ای، اما نه تنها مخالفان ایران آرام نشده اند بلکه با مانور سنگین بر توان دفاعی کشور در تلاشند حتی حمله به یمن را به توان دفاعی ایران مرتبط بدانند.
6- ظریف با اشاره به شرایط ایران درجریان 8 سال دفاع مقدس و حمایتهای همه جانبه غرب و اعراب از صدام، توان دفاعی ایران را امری غیرقابل مذاکره میداند که این مسأله را در طول مذاکرات هسته ای نیز بارها اعلام کرده بود.
تحلیلی که از مقاله اخیر ظریف در واشنگتن پست میتوان داشت چند مسأله است:
الف- ظریف، عراقچی و تخت روانچی کمی بعد از سفر سیف به آمریکا رفتند تا آمریکا را به اجرای تعهداتش و جلوگیری از کارشکنی هایش فراخوانند و این همه تلاش برای پرداختن به مسائل منطقه ای و توان دفاعی، حاکی از فشاری است که طرف مقابل برای برجام های منطقه ای و دفاعی به مثابه گروکشی برای عمل به تعهدات برجام هسته ای میتواند تلقی گردد.
ب- پروژه ایران هراسی برخلاف ادعای برخی مسؤولان کمرنگ نشده است فقط از زمین هسته ای به زمین توان دفاعی و موشکی کشانده شده است.
ج- آمریکا درحالی که به اذعان مسؤولان ایرانی در برجام به کرات کارشکنی کرده است توقع دارد ایران را به برجام های منطقه ای و دفاعی وادار کند و این برای کسانی که زیاده خواهی های آمریکا را فراموش کرده بودند یادآوری خوبی محسوب میشود.
د- بیان و تکرار برجام های 2 و 3 از سوی مسؤولان دولتی بلند پایه کشور یقینا در بروز این خیالات واهی از سوی دشمنان نقش داشته است و اگر امثال روحانی و هاشمی اینچنین خواسته آمریکایی ها درباره برجام های 2 و 3 را تکرار نمیکردند، مطمئنا آمریکاییها نیز اینقدر جسورانه به این گروکشی ها دست نمیزدند.
94/10/19
8:56 ص
چند نکته در مورد شبهاتی که در خصوص اعدام شیخ نمر باقرالنمر و حواشی آن ایجاد شده است که درچند بند تشریح می گردد:
1- در این حادثه صرفاً یک نفر کشته نشده است بلکه به همراه آیت الله نمر باقرالنمر ، 46 متهم امنیتی دیگر نیز اعدام گردیدند ولی از آنجا که این عالم مجاهد در کسوت رهبری شیعیان عربستان مشهور و مطرح بوده است معمولاً اذهان از بقیه این افراد غافل می ماند در صورتی که ابعاد این جنایت هم به لحاظ تعداد اعدامی و هم به لحاظ اثرگذاری این افراد غیرقابل اغماض است.
2- یکی از موارد دیگری که در این حواشی مطرح شد مقایسه این اعدام ها با فاجعه منا بود و این در صورتی است که بیشتر کسانی که اعدام آیت الله نمر را محکوم کردند، در خصوص فاجعه منا هم به شدت دولت عربستان را محکوم کردند و با این وجود نباید فراموش کرد که عمدی بودن فاجعه منا تاکنون اثبات نگردیده است و مقایسه یک فاجعه ناشی از سوءمدیریت با یک اقدام کینه توزانه علیه عالم شیعی نمی تواند صحیح باشد؛ و نکته جالب این که همان کسانی که در خصوص فاجعه منا به جای محکوم کردن عربستان سعودی، خود حاجیان قربانی و نظام را به خاطر اجرای مناسک حج متهم می کردند، امروز دلسوز قربانیان منا شده اند!
3- یکی از حواشی که در خصوص این اعدام ها رخ داد این است که برخی از افراد به صورت خودسرانه به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد تعرض کردند که این اقدام هم عقلاً و قانوناً اشتباه بوده است و هم مقام معظم رهبری قبلاً نسبت به مسائل مشابه انتقادات صریحی داشتند لذا نمی توان از کسی ادعای ولایتمداری را پذیرفت در صورتی که در چنین مسائلی از نظرات رهبری تمرد می کند. نهایتاً این که این اقدام نسنجیده و اشتباه باعث شد تا اقدام غیرانسانی عربستان تحت الشعاع و در حاشیه این تخلفات قرار گیرد و حتی نسبت به ایران ابراز طلبکاری هم بنماید.
4- سفارت خانه های ایران هم بارها در کشورهای دیگری مانند اشغال سفارت ایران در لندن (اردیبهشت 59)، تعرض به سفارت ایران در کانادا (تیر ماه سال 91)، حمله به سفارت ایران در افغانستان (سال 77)، حمله افراد ناشناس به سفارت ایران در سوئیس (آذر ماه سال 90)، حمله منافقین به سفارت ایران در دانمارک و آلمان (آذر ماه سال 91) و تعرض به بخش کنسولی سفارت ایران در لندن (بهمن ماه سال 93) هدف هجمه قرار گرفته است که می توانید توضیحات و تصاویر این تعرض ها را در اینلینک مشاهده کنید.
5- از دیگر مواردی که در خصوص هجمه به سفارت و کنسولگری عربستان قابل توجه به نظر می رسد، سهم دولت در این حوادث است، چرا که دولت هم به صورت مستقم و هم غیر مستقیم در بروز این تخلفات مؤثر بوده است، اولاً دولت با موضع گیری های نامتناسب در خصوص تعرض به دونوجوان ایرانی، فاجعه منا، حمایت از داعش، ضربه به منافع ایران در کاهش قیمت نفت، مسائل یمن و نیجریه و … مردم را عصبانی، سرخورده و ناامید از واکنش متناسب از سوی خود نمود و ثانیاً وزارت کشور باید هشیارانه مسئله را پیش بینی می کرد و قبل از وقوع این تعرض ها، تدابیر خاص امنیتی را جهت مواجهه با این تعرضات ترتیب می داد که متأسفانه این مهم نیز صورت نگرفت.
6- یکی از سؤالاتی که می توان از شبهه افکنان پرسید این است که چرا آنهایی که برای قربانیان عملیات تروریستی در فرانسه غصه دارشدند و شمع روشن کردند، برای کشتگان یمن، نیجریه و 47 نفراعدام امنیتی عربستان، کشتارمسلمین در سوریه و عراق توسط داعش و … عزاداری و حتی موضع گیری نمی کنند و تازه نسبت به منتقدان موضعگیری هم می کنند و طلبکار می شوند؟!
7- از حواشی دیگر این اعدام این بود که برخی رسانه ها و جریان ها، آیت الله نمر را به عنوان شیخ اصلاحات عربستان معرفی کردند تا بین امثال کروبی و یا سایر فتنه گران با این شهید بزرگوار قرابت ایجاد کنند و حال این که این مقایسه در حالی که حکومت عربستان دقیقاً در نقطه مقابل انقلاب اسلامی ایران قرار دارد از اساس اشتباه است. اولاً که دوستی با همین عربستان و حکامش بارها توسط اصلاح طلبان و شخص هاشمی و خانواده اش رسماً حتی به عنوان یک افتخار اعلام گردیده است، ثانیاً نقطه مشترک فتنه گران ایران و حاکمان سعودی، مواجهه با نظام وانقلاب و رهبری است و ثالثاً این که همین عربستان در اوج فتنه به انحاء مختلف از فتنه و فتنه گران حمایت کردند که این هم قرابت این جریان ها را نشان میدهد و رابعاً قرابت فکری آیت الله باقر النمر با انقلاب اسلامی مسئله ای غیرقابل انکار است، مسئله ای که متأسفانه در جریان فتنه و بعضاً اصلاحات، روز به روز کمرنگ تر می شود و نسبت به مبانی اولیه انقلاب دورتر می شوند.
8- یکی دیگر از مواردی که متأسفانه در شبهات مرتبط با اعدام آیت الله باقرالنمر مشاهده می شود اشاره به عرب بودن ایشان است که ریشه در تفکرات نژادپرستانه این افرادِ به اصطلاح روشنفکر دارد که اگر وجود نداشت بین جان انسانهای رنگین پوستِ نیجریه و فرانسه تا این حد تفاوت قائل نمی شدند و این در حالی است که یکی از اهداف پیامبران الهی و در رأس همه، حضرت پیامبر اکرم (ص) برچیدن همین تفکرات نژادپرستانه بود و دیدیم که حضرت پیامبر (ص) چگونه بلال حبشی و سلمان فارسی را به مراتب بیش از بسیاری از اعراب متعصب و مدعی، برتر می دانست.
9- از دیگر شبهاتی که در خصوص این مجاهد منتشر شد این بود که ایشان در مورد سوریه و بشار اسد موضعی مخالف ایران داشته است و این مسئله در شرایطی بود که بسیاری از فعالان سیاسی در همان ابتدای مسائل سوریه، گمان می کردند این مسائل ناشی از اعتراض مردم به حکومت بوده است، اما به تدریج برای همه ثابت شد که آنچه در سوریه رخ می دهد یک اقدام هدایت شده از خارج از سوریه بود تا بتوانند محور مقاومت را در برابر اسراییل به زانو درآورند که البته این مسئله با آشکار شدن دست های اسراییل، آمریکا، عربستان و کشورهای غربی و عربی در ایجاد و حمایت از داعش به تدریج کاملاً مشخص گردید و حتی با فرض وجود برخی اختلاف سلایق بین ما و آیت الله باقرالنمر ، چیزی از بزرگی جرم عربستان و عظمت اجر این شهید بزرگوار و یارانش کم نمی کند.
94/9/12
7:36 ع
شبهه: «پاسخ یک جوان از انگلستان به نامه اخیر رهبر ایران»
پس از نامه دوم رهبری به جوانان اروپا که پس از عملیات تروریستی داعش در اروپا منتشر شد و حاوی اظهار همدردی و دعوت به مداقه در عوامل تشکیل داعش بود، بازخوردهای مختلفی از سوی شخصیتهای معروف و غیرمعروف مشاهده گردید که یکی از این موارد با عنوان “پاسخ یک جوان از انگلستان به نامه اخیر رهبر ایران” می باشد، آغاز این نامه که ظاهراً به زبان مایکل نگاشته شده، به صورت طنز است و میگوید این نامه بی اهمیت بوده و در اثر یک شوخی از طریق یک پستچی به دست وی رسیده است و سپس در نامه به برخی موارد نامه رهبری اشاره شده است تا آنها را زیرسؤال ببرد، به عنوان مثال برای تطهیر اسرائیل از اتهام تیراندازی به زن جوانی که در نامه رهبری آمده بود، با طرح قتل ندا آقا سلطان کوشید تا حکومت ایران را متهم به ترورکند و بازهم برای تطهیر اسراییل، عدم پذیرش بهاییت به عنوان یکی از اقلیتهای رسمی در ایران را بدتر از شهرک سازی ها و خراب کردن خانه های فلسطینی ها دانسته است. در بخش دیگری از آن، بحث انحطاط اخلاقی در غرب را مطلقاً تکذیب کرده است و آن را به عنوان روابط آزاد ، امری شخصی و قابل دفاع دانسته است و درخصوص عدم آزادی ضدخدایان در ایران نیز سوال کرده است؛ در جای دیگری نیز در پاسخ به نامه رهبری که محیط غرب را خشن و باعث جذب نیروهای جوان غربی به داعش دانسته بودند، ادعا کرده است که چون خود جنایت در جغرافیای کشورهای اسلامی رخ داده پس این اسلام است که دین خشونت است و درنهایت هم نامه را با زبان طنز به پایان برده است که باتردید کامل درخصوص این که نویسنده نامه واقعاً اروپایی بوده باشد، مختصراً پاسخ نامه تقدیم میگردد:
پاسخ به شبهه:
در قتل ندا آقاسلطان ، اولین کسی که بالای سرش حاضر شد و به اقدامات عجیب درمانی پرداخت، آرش حجازی مترجم آثارعرفان انحرافی بود که چندروز قبل از واقعه به ایران آمد و فوراً هم بازگشت و این مسئله و فاصله شلیک و فیلمهایی که از صحنه حادثه منتشر شد، این احتمال را تشدید کرد که حادثه یک ترور کور نبوده است بلکه برای تأمین نیاز فتنه به خون ایجاد شده و با این وجود تا وقتی که به صورت قطعی همه چیز مشخص نشده باشد نمی توان فرد یاجریان خاصی راقاتل دانست، لیکن مسئولیت افرادی که از دوطرف ماجرا و در چند ماه اغتشاش با حمایتهای رسانه ای، حقوقی و مالی غربی ها و سعودی ها کشته شدند، متوجه بازندگانی است که با دروغ تقلب و دعوت به شورش، کشور را دچار ناامنی کردند، ضمناً بسیاری از کارشناسان امنیتی در جهان اذعان دارند که ایران به عنوان یک الگو توانست با صبر و روشنگری و با کمترین هزینه و تلفات در طرفین، کودتای مخملی را مهار کند. جالب این که شبهه کننده گویا منکر تعداد کشتگانی است که هر روز در آمریکا و غرب توسط پلیس به بهانه های واهی و نژادپرستانه کشته می شوند یا منکر هزاران زندانیست که بدون رأی دادگاه در زندانهای غیرقانونی مثل گوانتانامو و ابوغریب در کشورهای مختلف دنیا زندانی هستند و رسماً شکنجه می شوند. در مورد وضعیت بهاییان در ایران هم باید گفت بهاییت و وهابیت دو مکتب انحرافیند که 200 سال قبل توسط انگلیس برای انحراف اسلام ساخته شدند که با مبانی اهل تشیع و تسنن هم سازگار نیستند و این توقع که ایشان هم مانند ادیان الهی دیگر در مجلس نماینده و مرکز عبادت مستقل داشته باشند منطقی به نظر نمی رسد، لیکن با این وجود در ایران مانند مردم دیگر از امکانات، یارانه های مختلف و حق رأی و حقوق شهروندی برخوردارند و این در حالیست که غرب با مسلمین توهین آمیز برخورد می کند و ایشان را تحت شدیدترین محدودیتها قرار میدهد و حتی از مسئله ای مانند حجاب محدود میکند، جالب این که بحث بهاییان را تنها برای تطهیر تجاوزات اسراییلی ها به خاک و مال و خانه های فلسطینی ها مطرح کرده است در صورتی که تلاش برای تطهیر رژیم کودک کش و متجاز صهیونستی، تنها آبروی تطهیرکنندگان را برده و ماهیتشان را آشکار کرده است. در مورد آزادی روابط در غرب هم بایدگفت که این آزادی کار رابه همجنسبازی ، ازبین رفتن بنیان خانواده و برقراری روابط جنسی باحیوانات به عنوان یک امر قانونی کشانده است که گویا اینها را انحطاط اخلاقی نمیشناسند و اما در مورد این که اسلام را بابت موقعیت جغرافیایی بروز داعش ، دین خشونت می دانند باید گفت که داعش هم مانند طالبان از دل وهابیت و آن هم از دامان انگلیس به وجود آمده و با حمایت های گسترده آمریکا، غرب، عربستان، اسراییل و ترکیه با حمایتهای مالی، تسلیحاتی، رسانه ای، درمانی، اطلاعاتی، ماهواره ای، خریدنفت، تأمین نیروی انسانی و… پدیدآمده است.
93/7/5
9:55 ص
نشست دکتر روحانی رئیس جمهور ایران و جیمز کامرون نخست وزیر انگلستان، اولین دیداری بود که در سطح بالای مسئولان دو کشور بعد از سی و اندی سال رخ داد که این مسئله به حدی برخی از رسانه های داخلی را ذوق زده کرد که با درج تصویرهای بزرگ و تیترهای دهن پر کن وانمود کردند که گویا اتفاق تعیین کننده و سرنوشت سازی برای کشور رخ داده است.
درست در همان زمانی که کج فهمی این رسانه ها موجب ذوق زدگی شان و انتشار صفحات شبیه اول در روزنامه های شان شده بود و تنها ساعاتی بعد از نشست روحانی و کامرون ، همان جناب کامرون در سخنرانی اجلاس عمومی سازمان ملل از خجالت ایران، ایرانیان و مقامات دولت ایران درآمد و با انواع اتهامات از جنس حقوق بشری، حمایت از تروریست، بحث هسته ای و ... از اختلافات و دشمنی ها با ایران سخن گفت.
با فرض این که ذوق زدگی این رسانه ها تنها و تنها از کج فهمی و دشمن نشناسی شان بوده باشد امیدوارم فردا همین روزنامه ها که برای انگلیس و رابطه با او اینچنین سنگ تمام گذاشتند، غیرت میهن دوستی شان را به نمایش بگذارند و به یاوه گویی های استعمار پیر پاسخی انقلابی و به یادماندنی بدهند.
برچسب های مرتبط: غرب مذاکرات هسته ای سیاست خارجی داعش
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/6/25
9:12 ص
مقام معظم رهبری بعداز سلامتی کامل شان و حین مرخصی از بیمارستان در مصاحبه ای گفتند که تفریح این چند روزشان شنیدن اظهارات مقامات آمریکایی درخصوص مقابله آمریکا با داعش بوده است، اگر چه به این لحاظ که عدو سبب انبساط خاطر رهبرمان شده است خوشحالم، لیکن حیف می دانم از کنار این طنز تلخ تاریخی به سادگی بگذرم، به وجود آمدن موقعیت طنز معمولاً از پدید آمدن یک موقعیت با ابعاد متضاد رخ می دهد که مثال بارز آن در ضرب المثل های ایرانی پرشمار دیده می شود و این موقعیت ها و موضع گیری های متناقض اینقدر در اظهارات مقامات آمریکایی به فور دیده می شود که ایشان را به دلقک ترین های عصر معاصر تبدیل می کند، مگر این که کسی از بدیهی ترین حقایق جهان خبر نداشته باشد.
چطور می توان عبارات زیر را خواند و به طنز موجود در آنها پی نبرد؟!
این که آمریکا با تمام توان مالی و حقوقی و نظامی اش از تروریسم حکومتی رژیم صهیونیستی حمایت بی قید و شرط کند و علناً خودش را پایبند به این حمایت اعلام کند و در عین حال هم بزرگترین مدعی مبارزه با تروریسم باشد!
این که آمریکا مدافع و حامی گروهک تروریستی منافقین باشد که صدها تن از مردم و منتخبین این ملت را به خاک و خون کشیده است و در همان حالت نیز ما را به رعایت نکردن حقوق بشر و دموکراسی محکوم کند!
این که آمریکا علی رغم بکارگیری بمب هسته ای در ژاپن و حمله به هواپیمای مسافربری ایران و تجاوزهای غیرقانونی به سایر کشورها مدعی شود که مدعی العموم، حامی صلح و نظم دهنده ی جهان است!
این که از آمریکا و کشورهای متحدش اعم از کشورهای غربی و عربی، نیروی انسانی (که بهتر است بگویم نیروی حیوانی) و پول برای داعشی ها ارسال شود تا با دولت های سوریه و عراق بجنگند و بعد همان کشورها جمعی را برای مبارزه با داعش تشکیل دهند!
این که مفتی های مفتخور حکومت عربستان سعودی برای تکمیل عیش داعشی های تکفیری فتوای جهاد و جهاد نکاح و جهاد غارت بدهند تا با قتل، غارت و زنا ایشان را مورد حمایت قرار دهند و بعد همین حکومت سعودی بیاید و پرچم جهاد با جهادگران!!! داعشی را بلند کند!
این که رژیم صهیونیستی به عنوان شریک قطعی آمریکا خدمات درمانی و پزشکی به داعش عرضه کند و حتی بالاترین مسئولان این رژیم غاصب و قاتل شخصاً به عیادت و نوازش ایشان بروند و آن وقت شرکای همین رژیم مدعی باشند که می خواهند با داعش مقابله کنند!
این که کشوری که حامی اسرائیل است، حامی صدام بوده است، حامی و به وجود آورنده طالبان و داعش بوده است، حامی منافقین بوده و هست، حامی رژیم های پادشاهی پهلوی و عربی بوده و هست، اینچنین در دنیا خودش را به عنوان فرمانده! مبارزه با گروه تروریستی داعش جلو بیندازد و خنده دارتر این که لشگرش نیز همان سربازان حامی تروریست باشند و بازهم این که برخی از مردمان همین کشورها و سایر کشورهای دنیا تحت الشعاع شبکه های اغواگر رسانه ای همین مدعیان، تلخ ترین طنز معاصر را با جدیت گوش و باور می کنند!
برچسب های مرتبط: داعش سیاست خارجی طنز مقام معظم رهبری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.