92/11/10
9:19 ع
بعد از توافق ژنو که در آن متعهد شدیم برای 6 ماه غنی سازی 20 درصد را کنار بگذاریم و نیم ذخیره ی آن را هم رقیق کنیم، برخی دلسوزان انتقاد کردند، حالا که اهرم فشارمان را که حاصل رشادت و شهادت دانشمندان و مقاومت 10 ساله مردم ایران، یعنی حق غنی سازی 20 درصدی را به همین راحتی در گام اول زمین گذاشتیم، در گام های بعد با کدام اهرم فشار چانه زنی خواهیم کرد که دولتی ها تأکید کردند به هیچ وجه از حقوق هسته ای عقب نخواهند نشست و این سخن باعث شد تا آتش انتقادات کمی فروکش کند، لیکن آقای تخت روانچی معاون اروپا و آمریکای وزارت امورخارجه در همین یکی دوروزه در مصاحبه خود با شبکه خبرسیما در پاسخ به این سوال که بعد از واگذاری غنی سازی 20 درصد الان از چه اهرم فشاری برای چانه زنی استفاده خواهیم کرد که ایشان اینگونه (در این نشانی می توانید فیلم سخنانش را ببینید) گفتند:
خب ما اهرم های زیادی داریم که می توانیم در مذاکرات به آنها توجه کنیم و از آنها استفاده کنیم به عنوان مثال ذخیره ای که روی 5 درصد داریم یک محلی است برای ادامه صحبت و امکانات دیگری که خودمان و طرف مقابل به آن واقف است.
حقیر نمی دانم شما با اطلاع از این نوشته چه حسی پیدا کردید، ولی حقیقتاً حسی که حقیر از دیدن این مصاحبه داشتم غیرقابل بیان بود، اینقدر که هنوز نمی توانم واژگان مناسبی برای این سخنان پیدا کنم، اما آن چیزی که به ذهنم که همچنان گیج است، متبادر شد، سخنان جناب روحانی بود که به مناسبت روز 16 آذر در دانشگاه شهید بهشتی آن هم 2 روز قبل از مذاکرات کارشناسی هسته ای ایراد شد:
نه تنها انرژی هستهای بلکه فنآوری و نه تنها فنآوری حتی!!! غنیسازی هم حق مسلم ماست. اما در کنارش پیشرفت و توسعه هم حق مسلم ما محسوب میشود. همچنین بهبود معیشت مردم و رفاه آنها نیز حق مسلم آنهاست. از سوی دیگر باید بگویم شکستن و ویران کردن ساختمان منحوس تحریم ظالمانه هم حق مسلم ما محسوب میشود.
البته برخی از دوستان به کلمه "حتی" در جملات فوق انتقاد داشتند که این "حتی" خودش نوعی آمادگی برای عقب نشینی را القا می کند که در هر صورت با کنار هم گذاشتن این سخنان آقای روحانی و آقای تخت روانچی یک سوال تلخ برایم ایجاد شده است:
جناب رییس جمهور، آیا حتی غنی سازی 5% هم حق مسلم ماست؟!
به نظر می رسد با همین شتاب بخواهیم پیش برویم، برای ویران کردن "ساختمان منحوس تحریم ظالمانه" حتی اگر پیچ ومهره های تأسیسات هسته ای مان را هم بخواهیم بدهیم بازهم بدهکار بشویم!
برچسب های مرتبط: رابطه ایران و آمریکا سیاست خارجی مذاکرات هسته ای حسن روحانیمیهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/10
4:56 ع
در عصر ارتباطات بسر می بریم و تکنولوژی هایی مانند ماهواره، موبایل، تبلت، لپ تاب، بلوتوث، وای فای، پیامک، چت و ... به یکی از مسائل جدی و مهم در تربیت کودکان تبدیل شده و چگونگی تهیه و مدیریت این وسایل به یکی از دغدغه های جدی والدین تبدیل شده است که مقدمتاً چند خطی از اهمیت مسئله می نویسم:
شاید 15 سال پیش حضور فیزیکی افراد در هر مکانی به معنی حضور واقعی ایشان تلقی می شد و شاید تنها وسیله ی ارتباط غیرحضوری تلفن با محدودیت های خاص خودش بود، اما با اختراع تکنیک های جدید ارتباطی، عملاً افراد در هر مکانی می توانند در محیطِ یک شبکه مجازی نیز حضور یابند و یا با افراد مختلف و متعددی ارتباطات گسترده ای با استفاده از چت، پیامک و ایمیل داشته باشند. اکنون دسترسی به مطلب، تصویر، فیلم یا پیدا کردن یک دوست به سادگی و تنها با چند کلیک یا کلید انجام می شود و تمام این ارتباطات گسترده از طریق موبایل، تبلت و لپ تاب که در هر خانه ای وجود دارند، به سادگی و بدون این که سایر اعضای خانواده متوجه شوند صورت می گیرد.
سرعت بالا و گستردگی اطلاعات و ارتباطات عصرحاضر می تواند آفت هایی داشته باشد که با توجه به حساسیت جسمی و روحی کودکان، نوجوانان و جوانان می تواند جبران ناپذیر باشد که به همین منظور به والدین توصیه می شود موارد زیر را مد نظر قرار دهند:
1- در بحث رسانه ها، بحث ماهواره مقوله ای مجزاست و برای هیچ فردی با هر سنی پیش نهاد نمی شود، در صورتی که خانواده ای سر سفره ماهواره نشست دیگر بقیه ی توصیه ها در مورد وسایل ارتباطی چندان موضوعیتی نخواهد داشت، حتی در حالتی که فرض، استفاده از برنامه های خوب ماهواره هم باشد، به دلیل این که اولاً نمی توان به صورت قطعی و متقن دسترسی به سایر شبکه ها را از بین برد و ثانیاً این که اکثریت همان برنامه های به ظاهر خوب نیز با تبلیغات و زیر نویس ها و میان برنامه های خود (اعم از جنسی و ضد فرهنگی) ارائه می شوند.
2- اگر چه کارکردن با این وسایل ارتباطی به مهارت های خاصی نیاز دارد، اما صرفِ داشتن مهارت در انجام کاری نمی تواند صلاحیت آن کار را به همراه آورده و جبران کننده خسارت های آن باشد، پس نباید در این مقوله ها در خصوص مهارت آموزی به فرزندان با شتاب و ذوق زدگی برخورد کرد.
3- کارکردن با موبایل، تبلت و لپ تاب آسیب های گسترده ای بر مغز، اعصاب، خون، اسکلت، ضربان قلب، بلوغ زودرس، عضلات، وزن، باروری و ... می گذارد که توضیح این آسیب ها به فرزندان باعث می شود تا فرزندان در برابر مدیریت والدین در خصوص این آسیب ها و تأثیرات آنها آگاهی های لازم را کسب کنند. استفاده از موبایل به صورت کلی برای کودکان تجویز نمی شود و تنها در شرایط اضطراری این کار را می توان با رعایت نکات ایمنی انجام داد، در برخی کشورهای اروپایی مانند سوئیس و اتریش رسماً به خانوادهها بسیار تأکید شده که بچههای زیر 16 سال اصلاً با موبایل صحبت نکنند.
4- آسیب های این وسایل برای بزرگترها نیز وجود دارد و افراط در استفاده از این وسایل می تواند همان آسیب ها را در ابعاد محدودتری برای ایشان نیز ایجاد کند و مهمتر این که فرزندان از والدین شان الگوپذیری دارند و رفتارهای والدین بیش از گفتارهای شان برای فرزندان جذابیت دارد، والدینی که به صورت افراط آمیز با این تجهیزات و رسانه ها سروکار دارند هرگز نمی توانند به صورت مؤثر فرزندان شان را از افراط در بکارگیری این وسایل بازدارند.
5- تهیه و خرید تجهیزات ارتباطی باید متناسب با نیاز، سطح فهم و خویشتن داری فرزندان باشد، هیچ لزومی ندارد برای یک کودک وسیله ای خریده شود که بتواند به راحتی و در هر مکانی به اینترنت متصل شود و یا این که صفحه نمایش بزرگ و حافظه ی زیاد و امکانات ارتباطی جانبی مانند بلوتوث و وای فای و یا هر امکانات غیر ضروری دیگر و نرم افزاهای چت یا شبکه های اجتماعی داشته باشد و البته با افزایش سطح درک، اراده و نیاز فرزندان می توان دامنه ی دسترسی فرزندان به تجهیزات پیشرفته تر را گسترش داد و البته قبل از گشایش هر دری باید هشدارها و آموزش های لازم را در خصوص آن به فرزندن ارائه نمود.
6- یکی از اشتباهات کار با این تجهیزات ارتباطی این است که آن ها را به مثابه وسیله ی شخصی و محرمانه معرفی کرده و اعضای خانواده به خودشان حق بدهند که این تجهیزات را رمز گذاری کنند و یا از دسترس دیگران مخفی نمایند. موبایل تمام اعضای خانواده باید اینقدر پاک باشد که نیازی به پنهان کاری نداشته باشد و والدین باید در این مسئله پیش قدم باشند تا بتوانند از سایر اعضای خانواده آن را مطالبه نمایند.
7- محتوای ذخیره شده و برنامه های این تجهیزات باید به صورت دوره ای و بدون ایجاد حس بازجویی، به صورت دوستانه و در صورت لزوم نیز به صورت غیرمحسوس کنترل شود. البته نباید در برابر هر عکس و مطلبی واکنش نشان داد بلکه باید خطوط قرمزی را آگاهانه برای فرزندان ترسیم کرد و در صورت شکسته شدن این خطوط، استفاده از تجهیزات مربوطه با محدودیت مواجه شود.
8- یکی از فاکتورهایی که موجب ارتقای سطح ایمنی در استفاده از این تجهیزات می شود تسلط والدین در استفاده ازاین تجهیزات است، اگر والدین تجهیزات ارتباطی برای فرزندان خود بخرند که قادر به استفاده، مدیریت، کنترل و نظارت آنها نباشد عملاً احتمال به خطا رفتن فرزندان نیز بیشتر می شود، اگر فرزندان حس کنند که والدین در خصوص این تجهیزات اطلاعات خوبی دارند کمتر سعی می کنند تا این تجهیزات را وسیله ای برای انحرافات نمایند.
9- از مسائل مهم دیگری که در خصوص استفاده از این نرم افزارها برای کودکان قابل توجه است مدت استفاده از آنهاست، مدت کار با هر وسیله ای یک زمان متعارف و یک زمان مضری دارد و نباید گذاشت فرزندان این گونه تجهیزات را بیش از زمان متعارف و سفارش شده مورد استفاده قرار دهند.
10- نکته ی دیگر که می تواند از انحرافات و آفت های این وسایل بکاهد، مدیریت محل استفاده از این تجهیزات است، حتی المقدور باید طوری این تجهیزات را نصب و یا مدیریت کرد که در خلوت مورد استفاده قرار نگیرند و همواره در معرض دید والدین باشند.
11- یکی از روشهای محدود کردن استفاده از اینترنت برای جوانان، تهیه بسته های محدود اینترنتی است به نحوی که تنها حجم محدودی در اختیار فرزندان قرار گیرد، به هیچ وجه نباید بسته های نامحدود و خیلی پرسرعت را برای فرزندان مهیا نمود، چرا که این اقدام در اعتیاد به اینترنت مؤثر است.
مطالب مرتبط:
مهمترین نیازهای آموزشی کودکان
تربیت فرزندان در گروی کیفیت رابطه ی همسران
از هلال احمر تا تربیت فرزند
بزرگترین گناه پدر و مادر
کودکان مان را بدام نیندازیم
چگونه مساجد را محبوب کودکان کنیم
اصول بسیار مهم در پایداری زندگی مشترک
برچسب های مرتبط: تربیت فرزند فرهنگ سبک زندگی ماهواره رسانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد
92/11/9
11:38 ع
بالاخره سریال خسته کننده آوای باران امشب به پایان رسید و همه ی خوب ها به پاداش کارهای خوبشان و همه ی بدها به سزای کارهای بدشان رسیدند، بدها نابود و بدبخت شدند و خوب ها در کنار هم سلامتی و سامان یافتند، فقط دو شخصیت بد سریال آن هم با اهداف کاملاً آموزشی زنده ماندند تا همه ی زنان و دخترهای ساده دل بدانند که پسران کلاش و مردان پولداری وجود دارند که برخلاف ظاهرشان از عشق چیزی نمی فهمند و به خاطر پول یا هوس در کمین دختران هستند.
سریال باران از یک لحاظ مثل تمام سریال های ایرانی پایانی آموزنده داشت و از لحاظ دیگر اصرار داشت اصلاً به سبک آن ها قابل پیش بینی نباشد. سریال باران هم مثل اکثر سریال های ایرانی تا قسمت ماقبل آخر مسئله ساخت و به سریال اضافه کرد و برعکس بیشتر سریال ها که مسئله های شان را معجزه آسا حل می کردند، بیشتر صورت مسئله ها را با سرزا رفتن، کشته شدن و گم شدنِ تعداد زیادی از شخصیت ها و حتی با غیب شدن ویروس های HIV از نتیجه ی آزمایش مرضیه، به سادگی تمام پاک نمود.
یکی از نکات جالب این سریال این بود که مسئله ی اصلی سریال با حمله ی آمریکا به هواپیمای مسافری ایرباس و فوت مادر باران شروع شد، ولی در قسمت پایانی با این همه مشکلاتی که در نتیجه ی آن رخداد، رخ داد، باران گفت که کاش مادرش در آن هواپیما نبود! گویا آمریکا هم مثل بقیه مسائل، پاک شده بود.
و اما نکته ای که این سریال داشت این است که وقتی به راحتی با یک سریال نسبتاً خوب می توان این همه از خانواده ها را از پای سفره ی مسموم ماهواره بلند کرد چرا مسئولان صداوسیما و هنرمندان ما بیشتر به پرداختن به مسائل مورد علاقه جامعه نمی پردازند.
این مطلب در عمارنامه و آراء نیوز منتشر شد.
برچسب های مرتبط: صدا و سیما رسانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد
92/11/9
3:37 ع
این که یک سرمایه دار، سرمایه اش را غیرتمندانه در خدمت آبادنی و اشتغال شهر و استانش صرف کند، یک اقدام شایسته و قابل سپاسگزاری است، این که همین سرمایه دار در ایام محرم عزاداری برپاکند و سفره ای پهن کند مأجور است و این که چنین فردی مورد احترام مسئولان و نمایندگان و مردم شهرش باشد هم وظیفه است، اما آیا چنین سرمایه دارانی در قبال این احترام ها مسئولیت دیگری ندارند؟! آیا نباید مانند بقیه به شرع، قانون و عرف احترام بگذارند؟! آیا اگر این سرمایه داران و یا فرزندانشان به ساختار شکنی فرهنگی و ترویج اقدامات منافی عفت در شهر و استان شان رو آورند قابل اغماض و چشم پوشی است؟! آیا اگر یک سرمایه دار در قبال آبادانی شهرش تعصب داشته باشد حق دارد در صدد تخریب فرهنگی و ضربه زدن به مقدسات مذهبی همشهریانش برآید؟!
به راستی آیا مسئولانی که به واسطه ی سپاس یا استمداد یا بهره برداری از این سرمایه داران به ایشان نزدیک شده اند در قبال اقدامات ضدفرهنگی این افراد مسئولیتی ندارند؟! اگر فرزند این سرمایه داران کلیپی تهیه کند و در آن به صورت علنی با دختری بدون روسری و با خودروی مازراتی اش در شهرش بگردد و در هتل پدری اش، اقدام به سرو مشروب و اجرای موسیقی های مبتذل با دعوت از یک خواننده زیر زمینی بنماید و شجاعانه فیلمش را در اختیار شبکه های ماهواره ای هم بگذارد و موجب ننگ فرهنگی برای شهرش بشود، نباید با او برخورد کرد؟! آیا اگر کسی پولدار بود، باید برایش مجوز بی حجابی و بی عفتی و عیش و نوش و رقص و آواز و انتشار فیلم مبتذل را صادر کرد؟! آیا چنین تساهل از مسئولان از فقدان غیرت دینی است و یا از وابستگی و نمک گیری نسبت به پول این سرمایه داران؟!
در چنین شرایطی مردم چه مسئولیتی دارند؟! از امت حزب الله چه برمی آید؟! اگر بیایند و شعار بدهند که ایشان را محکوم به بی قانونی و حتی دشمنی با سرمایه دار و موجب فرار کارآفرینان می کنند و اگر کاری نکنند که در محضر وجدان شان به بی غیرتی و بی تفاوتی در برابر فساد متهم می شوند؟! خب بهتر است که مسئولان در گام اول به وظیفه قانونی خودشان در قبال اینگونه جرائم ساختارشکنانه عمل کنند و همانطوری که فرماندار رشت اخیراً قول داده اند واقعاً با اینگونه اقدامات غیرفرهنگی و ساختار شکن برخورد شود و در گام دوم این که مسئولانی که با پدرِ سرمایه دار این پسر رفاقتی دارند، ایشان را به جبران این قبح شکنی و دلجویی از مردم تشویق نمایند.
بحث دیگر این که براساس شنیده ها، گرفتن ستاره برای هتل ها تابع شرایط خاصی است که این کلیپ به نوعی این شرایط را با نمایش سرو مشروب در هتل مزبور مورد اثبات قرار می دهد و در صورتی که این شنیده ها صحیح باشد مسئولان گردشگری، اماکن و قضایی نیز باید هرچه زودتر اقدامی عملی در برخورد با این هتل ها بنمایند.
برچسب های مرتبط: عفاف و حجاب فرهنگ عدالت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/9
12:59 ص
طبق گزارش کمیسیون تلفیق، یارانه نقدی صرفاً به سرپرستان خانوارهای متقاضی نیازمندی پرداخت خواهد شد که مجموع درآمد سالیانه آنها کمتر از رقم تعیین شده توسط دولت باشد و در موعود تعیین شده به مراکز ثبتنام مراجعه نمایند که گویا خود کمیسیون تلفیق این رقم معین را بین 15 تا 20 میلیون تومان در سال پیشنهاد نموده است و ثروتمندانی که یارانه می گیرند نیز 3 برابر یارانه دریافتی جریمه می شوند و این که معیار شناسایی و حذف افراد براساس اطلاعات خود اظهاری خواهد بود. بحث دیگر این که قیمت حامل های انرژی حدود 2 برابر و بیشتر خواهند شد و یارانه نقدی خانوارها نیز افزایش نخواهد یافت؛ از سوی دیگر آقای محسن بهرامی، مشاور معاون اجرایی رییس جمهور نیز از برنامه و عزم جدی دولت برای حذف 3 دهک از مردم از دریافت یارانه ها خبر می دهد.
همانطوری که از اطلاعات فوق بر می آید مشخص است که معیار حذف یارانه ها بر اساس اطلاعات خوداظهاری است و این یعنی تنها راستی آزمایی اطلاعات افرادی قابل اجراست که حقوق مشخصی دارند و به عبارت دیگر، این فقط اقشار حقوق بگیر کارمند و کارگر هستند که میزان حقوق دریافتی آنها به صورت دقیق قابل تشخیص، سنجش و حذف است و اقشار محدود دیگری هم وجود دارند که به صورت نسبی می توان درآمد آنها را تخمین زد، ولی به راستی اطلاعات خوداظهاری می تواند معرف درآمد تمام خانوارها باشد؟! آیا این اطلاعات می تواند ضامن اجرای عادلانه و صحیح فازدوم هدفمندی باشد؟! آیا معیار خوداظهاری خانواده ها را به دروغگویی تشویق نمی کند؟! آیا در این روش آنها که خودشان و فیش حقوقی شان راست می گوید، تنبیه نخواهند شد؟!
آیا بهتر نبود ابتدا دولت و مجلس به یک بانک اطلاعاتی منسجم و دقیق دست می یافتند و بعد از دهک و دهک بندی و راستی آزمایی و برخورد با کسانی که اطلاعات غلط دادند سخن می گفتند؟! آیا می توان توقع داشت اقدامی به این مهمی برمبنای اطلاعات غیر مستند به نتیجه ی مطلوب برسد؟! آیا این رفتار در راستای هدفمند کردن یارانه ها قابل توجیه است و یا این که تنها رفتاریست برای حذف سریع یارانه بگیران و کاهش فوری هزینه های دولت؟!
بحث دیگر این که آیا صرف درآمد می تواند معیار خوبی برای تشخیص ثروتمند بودن باشد؟! آیا دارایی های افراد نبایستی مد نظر قرار گیرند؟! آیا هزینه های خانواده ها نباید مورد توجه باشد؟! خانواده ای که مالک 2 خانه است با خانواده ای که با همان درآمد نیمی از درآمدش را صرف اجاره خانه می کند، در این طرح یکسان خواهند بود؟!
بحث دیگر این که در شرایطی که خط مطلق فقر در سال 92 بیش از 15 میلیون ریال است، بر چه اساسی کسانی که درآمد سال آینده شان کمتر از خط فقر امسال هم کمتر است ثروتمند شناخته می شوند؟!
آیا برای اطلاع مردم از حذف یا عدم حذف یارانه شان و یا مسیر رسیدگی به شکایات و اعتراضات راه مناسبی اندیشیده شده است؟! آیامانند سیستم پیامکی موجود که کارگر و کارمند و بیکار را مستحق سبد کالا نمی داند برنامه ریزی خواهد شد؟! آیا هزینه های اجتماعی اعتراضات و نارضایتی های مردم پیش بینی شده است؟!
آیا جمع افزایش قیمت حاملهای انرژی به 2 برابر با یک جهش تورمی دیگر در همه ی کالاها و خدمات با عدم افزایش یارانه خانوارها و حتی حذف اشتباه یارانه برخی خانوارهابا افزایش قطره چکانی حقوق کارگران و کارمندان و طبقات ضعیف، متضمن رفاه که هیچ! ضامن بقای خانواده خواهد شد؟! آیا چنین شرایط موجب فقیرترشدن طبقات ضعیف نمی شود؟! آیا هدف از هدفمندی یارانه ها ضعیف تر شدن ضعفاست؟!
این مطلب در عمارنامه و حرف تو و شبکه اطلاع رسانی دانا منشر گردید.
برچسب های مرتبط: اقتصاد هدفمندی یارانه ها
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/7
12:40 ص
اگر چه در مطالب متعددی بر لزوم افزایش آگاهانه و علمی نرخ رشد جمیعت تأکید کردم و به شبهات و موانع تحقق این مسئله پرداختم، لیکن برخی اظهارات افراطی و تفریطی از سوی موافقان افزایش بی حدوحصر جمعیت و ادامه ی سیاست های کنترلی موجود موجب گردیده است که مختصراً به لزوم رویکرد عالمانه در این خصوص تأکید نمایم.
در مقطعی از دهه 60 ما دچار سیاست افراطی افزایش جمعیت شدیم و یک موج جمعیتی از آن سالها شروع به حرکت کرد به نحوی که ظرفیت آموزش، درمان و اشتغال این سیل جمعیت تا همین چندسال پیش مشکل اصلی بحث اشتغال کشور عنوان می شد و این مسئله اتفاقاً از سوی آقای احمدی نژاد که اولین منتقد سیاستهای کنترلی جمعیت بود مطرح گردید. بعد از مقطع جهش نرخ رشد جمعیتی، سیاستگذاران و برنامه ریزان کشور ناگهان سیاست تفریطی کنترل جمعیت را به نحوی پیش گرفتند که شعارهایی مانند "یک بچه خوبه دو بچه بسه" یا "فرزند کمتر، زندگی بیشتر" یا "دو بچه کافیست" بر در و دیوار شهرها و روستاها و برنامه های صداوسیما شکل گرفت و این سیاست تفریطی منجر به کاهش جمعیت کشور نسبت به ظرفیت اداره آن گردید و حتی رهبر معظم انقلاب، اعلام کردند که سکوت در برابر شعارهای کنترلی یک قصور و اشتباه بوده است.
به نظر می رسد بعد از دورهای افراطی و تفریطی در بحث افزایش یا کنترل جمعیت باید هرچه زودتر مسئولان و برنامه ریزان کشور براساس نیازها، ظرفیت ها و اهداف کشور به یک تعریف واحد و آگاهانه برسند و بسته به ملاحظات اقتصادی و جغرافیایی مناطق مختلف کشور، یک سیاست مشخص را هدفگذاری نمایند، محققان و مسئولان باید بدانند که کنترل سختگیران جمعیت موجب از دست رفتن ظرفیت های کشور، کاهش نیروی فعال و جوان، هجوم مهاجران خارجی و تغییرات ناخواسته فرهنگی می شود و افزایش بی رویه و بدون حساب و کتاب جمعیت نیز موجب تشدید برخی مشکلات کشور و وخیم تر شدن آثار سوءمدیریت مدیران کشور می گردد، به یقین ظرفیت جمعیتی شهری مثل تهران با مشخصات جغرافیایی و زیست محیطی اکنونش، با ظرفیت جمعیتی یک شهر فاقد این مشکلات نباید یکسان فرض شود و یا کسی که خانه اش کلاً 40 متر است و شکم زن و 2 بچه اش را نمی تواند سیر کند نباید برای 10 فرزند ترغیب شود. باید بدانیم که همانطوری که شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" غلط و غیرعلمی بود، شعار "فرزند بیشتر زندگی بهتر" هم اشتباه و ویران کننده است و ضمن این که در حال حاضر باید با تکیه بر فرهنگسازی و کاهش مشکلات اقتصادی بر شعارهای غلط قبلی خط بطلان کشید و نباید برای این کار به شعارهای غلط دیگر متوسل شد.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
مطالب مرتبط:
برچسب های مرتبط: نرخ رشد جمعیت توالد سبک زندگی فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/5
9:52 ع
اگر چه ما هنوز منتظریم دولت و مذاکره کنندگان به غیرقابل اعتماد بودن دشمنان پی ببرند، ولی گویا صبر دولت تا زمانی که رسماً طرف مقابل زیر توافقات خود نزند (که به احتمال بسیار زیاد خواهد زد)، تمام نمی شود با این وجود ما به تأسی از رهبر معظم انقلاب به جزئیات نمی پردازیم و با چشمان باز حفظ خطوط قرمز را دنبال می کنیم و چشم از صحنه برنداشته و دائم در حال رصد کردن گفتارها و رفتارهای دوطرفیم، گفتگوها و مذاکرات تاکنون با حواشی زیادی همراه بوده است که فارغ از اصل مسائل، رفتارها قابل توجه بوده اند:
طی این مدت بارها مسئولان بلند پایه دولتی ما از صلح و دوستی با آمریکا و غرب سخن گفته اند و از ایشان دعوت به جدیت در این خصوص و پایان دادن کدورت ها کرده اند و حتی شخص رییس جمهور آمریکا را مورد ستایش قرار داده اند و این در حالی است در همین مدت مسئولان دولتی آمریکا مردم و مسئولان و دولت ایران را مورد توهین قرار داده اند و حتی گفتارهای مسئولان ما را تکذیب و برای مردم فریبی و مصرف داخلی معرفی کرده اند. از یک سو رفتارهایی از سوی آمریکایی ها سرزده و می زند که به زعم ما به نقض توافق و به زعم دولت مردان ما تنها به عدم توجه به روح توافق تفسیر می شود و از سوی دیگر این آن ها هستند که ما را در خصوص نقض توافق مورد تهدید نظامی قرار می دهند و یا شرط و شروط یک سویه و تحقیر آمیز برای توافق نهایی و حتی برای دوستی با ما مطرح می کنند و در عین حال مسئولان ما یا سکوت می کنند و یا توان نظامی ما را زیر سؤال می برند!
البته اهتمام دولت به این که می خواهد راه مذاکرات را با تلاش فراوان ادامه دهد حداقل به عنوان یک حجت عقلی قابل درک و حتی تقدیر است، اما اگر دولت گمان کند که می تواند با تلاش های یک سویه با دشمن دیرینه اش دوستی برقرار کند!جداً جای تأمل دارد، دولت حتماً می داند که در بحث نرمش قهرمانانه فقط یک مجوز تاکتیکی دارد و حق ندارد استراتژی انقلاب اسلامی ایران را در پای مذاکرات ذبح نماید (و البته تا کنون نیز دست به چنین اقدامی نزده است)، لیکن دولت آمریکا تاکنون هیچ گزینه ای را از میز برنداشته است و زبان تهدید و توهین هنوز چاشنی تمام مذاکرات و مصاحبات شان است، درک این مسئله که حتی تغییر اصول استراتژیک هم نمی تواند مانع دشمنی و خصومت این دشمن دیرینه و خاموش کردن عقده هایش گردد از هر کسی که سوابق آمریکا را در قبال ایران و تمام کشورهای جهان می شناسد یک اصل بدیهی است و به همین منظور ما هم نباید گزینه های دیگرمان را از روی میز برداریم، ما هم باید در برابر سخنان تهدید آمیز، از برجسته کردن توان نظامی و اراده ی جهاد و شهادت طلبی ابایی نداشته باشیم و مدام توان مقاومت داخلی اقتصادی و نظامی را به رخ حریف بکشیم، نه این که برخی مسئولان ما توان نظامی و اقتصادی ما را دست کم گیرند و برای دوستی با آمریکای متکبر، با سکوت ها و صحبت های نابجا عزت خود و مردم را زیرپا گذارند، عزت مردم و انقلاب یقیناً جزء خطوط قرمز نظام است و قطع به یقین هجمه به آن موجب پایان تاکتیک نرمش قهرمانانه خواهد شد.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.برچسب های مرتبط: رابطه ایران و آمریکا سیاست خارجی مذاکرات هسته ایمیهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/4
2:41 ص
در خصوص مفاهیم ولایت مداری و بصیرت و ترتب بصیرت بر ولایت مداری قبلاً مطالبی نوشته بودم که با مطالعه ی آیات زیر از سوره ی کهف، حیفم آمد که در این خصوص مطلب جدیدی تقدیم نکنم:
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا 66
موسى به او گفت: آیا از پى تو بیایم تا از حکمتى که تعلیم شدهاى به من بیاموزى 66
قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا 67
گفت تو هرگز نمىتوانى همپاى من صبر کنى 67
وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا 68
و چگونه مىتوانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى 68
قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا 69
گفت ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ کارى تو را نافرمانى نخواهم کرد 69
البته بقیه داستان را شما به خوبی می دانید که حضرت موسی علیه السلام چند بار در آزمون تبعیت شکست خورد و هر بار فرصتی خواست ولی در نهایت در امتحان تبعیت و ماندن بر بیعت شکست خورد. همانطوری که در آیه 67 و 68 مشاهده می کنید، حضرت خضر علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام می فرماید که "تو هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی و چگونه می توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری صبر کنی" که حضرت موسی علیه السلام می فرماید "ان شاءالله مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری تو را نافرمانی نخواهم کرد" ولی علی رغم این که حضرت موسی علیه السلام بر اساس وحی جبرائیل می دانست که حضرت خضر بنده خوب و عالم خداست و علی رغم این که به او قول داد که از او نافرمانی نکند و در واقع به نوعی با او بیعت کرد ولی به همان دلیلی که حضرت خضر آورد، یعنی عدم شناخت صحیح از مسئله، نتوانست پای بیعت و علمش به مقام حضرت خضر بایستد و این یک نشان بزرگ است از اهمیت مسئله ی بصیرت و شناخت.
بصیرت و شناخت اگر نباشد، حتی اگر وَلی مؤید و معصوم در دسترس باشد و حتی اگر بر اساس شناخت، حقیقتاً با او بیعت کرده باشیم، بازهم نخواهیم توانست بر بیعت مان استوار بمانیم و به همین دلیل است که تفکر، شناخت و بصیرت اینقدر در اسلام مهم شمرده می شوند. بصیرت تا نباشد از حق تبعیت نمی شود و به همین دلیل می توان گفت، کسی که اهل بصیرت نباشد حتی اگر در رکاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم باشد، بازهم به راحتی دچار لغزش و سقوط می شود.
بحث مهم دیگری در این آیات وجود دارد و آن "تقدم بصیرت بر صبر است" و این مصداق همان سخن حضرت علی علیه السلام نیز هست که فرمود:
«ولا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر»
این پرچم را به دوش نمیکشد، مگر کسی که اهل بصیرت و صبر باشد.
و این یعنی بصیرت مقدمه ی صبر و استقامت است و اگر کسی بدون بصیرت بخواهد استقامت کند، مقاومتش پایدار نخواهد بود.
بحث دیگر این که، آن هایی که بدون تلاش برای بصیرت یابی نسبت به مسائل روز، صرفاً به ولایت مداری پایبند هستند باید احساس خطر کنند و اتفاقاً کسی که مدعی ولایت مداری است باید بداند که شخص مقام معظم رهبری بیشترین توصیه را در خصوص شناخت صحیح مسائل و بصیرت دارند.
برچسب های مرتبط: ولایت مداری بصیرت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/3
12:52 ص
در کوران انتخابات مجلس در سال 90 مطلبی نوشتم با این عنوان که شأن " شأن حضور جبهه ی پایداری ناقض ائتلاف " و حدود یک ماه پیش مطلبی نوشتم با این عنوان "عملکرد ناطق و ولایتی، مؤید لزوم باز تعریف اصولگرایی" و در آن عملکرد ناطق و ولایتی را به استناد رفتارشان و گفتار برخی از نزدیکان ایشان و پیشنهادهای برخی رقبای سابق شان را، موید لزوم بازتعریف جریان اصولگرایی دانستم و بازهم چندی بعد به مناسبت حضور در یک جلسه با حضور اصولگرایان که در آن به جریان استاد مصباح و جبهه پایداری را مقصر شکاف بین اصولگرایان می دانستند، مطلبی در دفاع از استاد مصباح و سیاستهای ایشان تقدیم کردم. اما امروز به مناسبت مصاحبه آقای محمدرضا خاتمی با روزنامه آرمان که بخشی از آن می آید مطلب کوتاهی تقدیم می کنم:
تردید نکنید نقشی که آقای ناطق نوری در انتخابات خرداد 92 داشت کمتر از نقش خیلی چهرههای اصلاحطلب دیگر نبود و آقای ناطق هم با همین هدف فعالیت میکرد …. در انتخابات آینده بعید نیست اصولگرایان میانه و اصلاحطلبان به یک لیست واحد برسند. این نظر شخص من است و از طرف اصلاحطلبان حرف نمیزنم بلکه از طرف شخص خودم این موضوعات را مطرح میکنم و معتقدم که باید این سعه صدر را داشته باشیم .... یک اقلیت تند و رادیکالی در کشور حضور دارد که در اصولگرایان هم نمیگنجد و اصولگرایان هم با اینها مرز دارند. اگر بتوانیم در طول این مسیری که پیش میرویم، این اقلیت تند و رادیکال را هر چه ایزولهتر کنیم و هر چه دایره آنها را محدودتر کنیم و مرزبندی بین آنها و اصولگرایان سیاست ورز را روشن کنیم خدمت به کشور است!
سخنان آقای خاتمی خیلی نیازی به تشریح ندارند، فقط همین بس که براساس این سخنان، و رفتارها و گفتارهایی که از سوی خود اصولگرایان و سایر اصلاح طلبان سر می زند، باید به نزدیک شدن مسیر حرکت اصلاح طلبی و اصولگرایی سنتی ایمان داشت و این که این نزدیکی نه از سوی اصلاح طلبان که از سوی اصولگرایان سیاست ورز (به قول آقای خاتمی) رخ داده است، در واقع این اصولگرایان قدم های بلندی به سمت اصلاح طلبان برداشته اند و گرنه اصلاح طلبان طی این مدت به خصوص با مشارکتی که در فتنه 88 داشتند، ماهیت رادیکالتری از خود نشان دادند.
همانطوری که قبلاً به رفتارهای متناقض برخی اصولگرایان سنتی (سیاست ورز) با اصول مهم اصولگرایی مانند ولایت مداری، استکبار ستیزی و مقاومت محوری اشاره کردم، اکنون نیز برای بار چندم می نویسم که جریان اصولگرایی به معنای مصطلح و معروفش، دیگر معرف شخصیت و مختصات انقلابی گری نیست و هر چه بیشتر می گذرد بصیرت و وقت شناسی استاد مصباح در جدا کردن خط انقلابی گری از اصولگرایی رایج و سیاست ورز بیشتر نمایان می گردد.
جریان جدید اصولگرایی که قبلاً نحوه ی تولد و رشد آن را در قالب عبارت "نواصولگرایی" بررسی کرده بودم، نهال نوپایی است که به شدت به مراقبت، جریان سازی، کادرسازی، پرهیز از بداخلاقی و دور شدن از رفتارهای احساسی و غیرمنطقی در کنار واکنش های به موقع، صریح و قابل دفاع نیاز دارد که امیدوارم بزرگان این جریان که عموماً از شاگردان و مریدان استاد مصباح هستند، بیشتر مراقب رعایت این چارچوب ها باشند و از هرگونه گزک دادن به سیاستورزان اصولگرا و اصلاح طلبان خودداری نمایند، باید با رعایت اخلاق و انصاف کاری کرد که هیچ بدخواهی نتواند وصله ی افراطی گری را به جریان اصیل انقلابی بچسباند.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات اصولگرایی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/10/30
8:47 ع
اگر چه در مطالب قبلی در خصوص توافق ژنو، تحلیل، تقدیر و انتقاداتی نوشتم و پرداختن به مذاکرات مستقیم با آمریکا را تنها به دلیل رأی مردم و اجازه رهبر معظم انقلاب قابل پذیرش دانستم، لیکن از برخی تقدیرها و انتقادات غلو آمیز که به این توافق می شود انتقاد دارم. این توافق نه پیروزی بر جبهه کفر است و نه قرارداد ترکمانچای؛ این توافق یک تعهد دوطرفه است که بر سر حقوق ما صورت گرفته است و ما در ازای تعلیق بخش هایی که به آن نیاز نداشتیم (و البته حق مان بود)، بخش هایی از حقوق مان که همان امکان دادوستد با دنیا (در چند قلم) و اجازه برداشت از بخشی از سپرده های خارجی مان بود را دریافت کردیم تا با افزایش اعتماد سازی، طی مدتی محدود تمام تحریم های هسته ای برداشته شود.
همین که اصولاً ما بخش هایی از حقوق مان را (هرچند به آن نیاز هم نداشته باشیم) را در قبال دریافت بخش های دیگری از حقوق مان معامله کنیم نشان از شیرین نبودن اصل توافق دارد، ولی در هر صورت، اقتضای کم کاری مسئولان، رأی مردم و اجازه مقام معظم رهبری ما را به نوشتن تعهدی که بدون تلاش شهدای هسته ای امکان تحقق نداشت راضی نمود و البته همانطوری که شخص رهبری و نیروهای انقلابی می گویند، اگر چه بعید است که طرف مقابل تا انتها به عهد خود (و جسم و روح توافق نامه) متعهد بماند و در نهایت حقوق ما را به رسمیت بشناسد، لیکن ما به رسم وفای به عهد و اتمام حجت این راه را تا جایی که طرف مقابل عهدشکنی کند ادامه می دهیم، اگر به تعطیلی تحریم ها رسیدیم که فبها و اگر نرسیدیم لااقل برای خوشبینان به آمریکا و غرب اثبات می شود که این قبری که بالای سرش گریه می کنند خالیست.
همانطوری که عرض شد اگر چه توافق ژنو و امکان مانور مذاکره کننداگان هسته ای مدیون خون شهدای هسته ای است که با تلاش جهادی خود ما را به نقطه غنی سازی 20 درصد رساندند و باعث شدند تا نیاز مراکز درمانی هسته ای تأمین و نیاز نیروگاهی ما یعنی 5 درصد به رسمیت شناخته شود، لیکن ادبیات برخی از دوستان که تعطیلی غنی سازی 20 درصد را خیانت به خون شهدا معرفی می کنند کاملاً اشتباه به نظر می رسد. امثال احمدی روشن ها شهید نشدند تا ما به 20 درصد برسیم، بلکه شهید شدند تا ایران اسلامی شان را آباد کنند، تا مردم شان عزت و استقلال داشته باشند، تا مصالح کشورشان حفظ شود، تا برای نیاز بیماران محتاج فروختن عزت مان به بیگانگان نباشیم، تا ملت و مسئولان ما بیدار شوند و همه ی این ها اثبات می کند که صرف تعطیلی غنی سازی 20 درصد نباید پایمال شدن خون شهدا تلقی شود.
ان شاءالله کشور بتواند تحریم ها را با عزت پشت سر بگذارد، در غیر اینصورت همین که مردم و مسئولان کشور دوباره شناخت صحیحی از دشمنان خود پیدا کنند و دستشان را به زانوی خود بگذارند و عزم ایستادن کنند، همین بیداری می تواند بهترین ثمره برای خون این شهدای عزیز باشد و ما باید حواسمان باشد که خون شهدای هسته ای در نهایت به رضایت مردم، آبادانی کشور و مهمتر از همه به بیداری و هشیاری مردم و مسئولان ختم شود و اگر حسرتی هست این است که ای کاش مسئولان اجرایی سابق کشور با اقتصاد مقاومتی و دور شدن از اقتصاد نفتی کار را به جایی نمی رساندند که همین 51 درصد از جمعیت ایران، حاضر به پذیرش مقوله مذاکره با آمریکا و غرب بشوند و ای کاش مسئولان اجرایی حاضر، کاری کنند که مطابق نظر رهبری امیدها به قدرت درونی کشور باشد و مذاکره تنها به عنوان اتمام حجت برای دشمنان تلقی شود و لاغیر.
این مطلب در عمارنامه و باصر منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: رابطه ایران و آمریکا سیاست خارجی مذاکرات هسته ایمیهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.